به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مشاور رسانه ای نمایش، نشست نقد و بررسی نمایش «۶۵۷» به کارگردانی شهرام گیل آبادی با حضور رضا آشفته، فریال آذری، سپیده اسکندرزاده و محسن خیمه دوز اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد.
محسن خیمه دوز منتقد و پژوهشگر تئاتر در ابتدای این نشست که با مدیریت رضا آشفته برگزار شد، گفت: بازیگری، موضوع نمایش، متن و اجرا از مهم ترین مباحثی هستند که در نمایش «۶۵۷» مورد توجه قرار می گیرد. موضوع نمایش «۶۵۷» پیش از این کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در نتیجه نویسنده، کارگردان و بازیگر باید اطلاعات خوبی در این زمینه داشته باشند. نویسنده با تمرکز بر زیست جهان کولبر، متن را روایت کرده است و به جای اینکه از اسطوره ها و شخصیت های طنز بگوید به موضوعی بسیار ساده و در عین حال جذاب و دراماتیک پرداخته که جزو ویژگی های نویسنده است.
این منتقد تئاتر افزود: متن ظاهرا ساده است ولی ابعاد پیچیده و جذابی دارد. سوژه پر است و نویسنده روی سوژه ای سهل و ممتنع کار کرده است. همچنین ۲ خوانش در متن هست؛ خوانش برونگرایانه و دیگری خوانش درونگرایانه.
خیمه دوز با بیان اینکه خوانش درونگرایانه با تاملات روانشناسی همراه است و خوانش برونگرایانه با عملکرد اجرایی، بیان کرد: کارگردان در این اجرا تابع خوانش دوم است. در اجرا کمتر سکوت و تامل می بینیم و بیشتر از عنصر حرکت استفاده می شود. این خوانش کارگردان باعث می شود تماشاگر تا انتها با کار همراه شود اما متاسفانه کاراکترها در سطح می ماند و ما در هیچ بخشی شاهد ورود به لایه های عمیق شخصیتی آنها نیستیم. در واقع هر بار که می خواهیم به سمت عمق برویم بازیگر ما را به سطح دیگری از کاراکتر می برد. اگر این ویژگی تعمدی باشد، مثبت است اما اگر بر اجرا تحمیل شده باشد یک معضل خواهد بود.«نمایش «۶۵۷» یکی از ترس های اگزیستانسیال ما یعنی مرگ را از ناخودآگاه به خودآگاه می آورد و درباره اش حرف می زند. مرگ به معنای ایستادن ضربان قلب است اما در اینجا مفاهیمی مثل خانواده، ارتباط و ... دچار مرگ شده اند
این منتقد با بیان اینکه این شیوه اجرایی مخاطب را وارد داستان نمایش می کند، گفت: تئاتر کاربردی با فاصله گذاری برشت تفاوت دارد. فاصله گذاری برشتی یک نوع گسست بین فضای تئاتر و مخاطب ایجاد می کند و او را نسبت به موضوع هشیار می کند اما در تئاتر کاربردی در عین حال که مخاطب هشیار است با کار ارتباط می گیرد. یعنی در عین حال که بخشی از مسئله نمایش می شود؛ حتی انتهای نمایش را هم تعیین می کند. در واقع مخاطب به گونه ای در این اجرا تاثیر دارد که هر شب شاهد یک پایان بندی متفاوت خواهیم بود.
وی درباره بازیگری در «۶۵۷» توضیح داد: این اجرا بازیگر محور است و از این منظر باید برای انتخاب سیما تیرانداز و دیگر بازیگران به کارگردان تبریک گفت چرا که افراد دیگری را برای بازی در این اثر نمی توان متصور شد. این خوب بازی کردن صرفا مبتنی بر تکنیک بازیگری نیست. خانم تیرانداز ۲ ویژگی دارد که ناخواسته و بی آنکه به رخ بکشد مخاطب را میخکوب می کند؛ یکی موسیقی گفتار است که یک پدیده کاملا فراموش شده در بازیگری تئاتر ایران به شمار می آید. موسیقی گفتار به این معنا که می توان خوانش های متفاوتی از متن داشت اما تنها یکی از آن ها را که بهترین است برای بیان استفاده کرد. دیگر ویژگی این بازیگر موسیقی رفتار است. این موسیقی غیر از آمادگی بدن به شمار می آید و به عبارت دیگر در بسیاری از موارد مخاطب را از وابستگی به کلام و زبان بی نیاز می کند.
این منتقد گفت: متاسفانه نمایش بیشتر از نزدیک شدن به تئاتر کاربردی در مرحله فاصله گذاری باقی می ماند و پایان بندی ها روی دوش بازیگر و کارگردان است تا مخاطب. در مورد موضوع نیز مسأله کولبر در حد آسیب شناسی باقی می ماند و به سمت نقد زیستی و تعاملاتی که جامعه بر این افراد تحمیل کرده است، وارد نمی شود. این موضوع شاید به دلیل ممیزی و شاید به واسطه عدم خواست کارگردان باشد.
سپیده اسکندرزاده دیگر منتقد حاضر در این نشست گفت: در این نمایش هم بازی می بینیم، هم بازی می خوریم و هم بازی می گیریم. فرم این بازی به دلیل نداشتن یک روایت تک خطی باعث می شود مخاطب وارد بازی نمایشنامه و بازیگر شود. در واقع این فرم نشان دهنده دنیای پست مدرن ماست چراکه یکی از نشانه های ادبیات پست مدرن بازی دادن و شناور بودن است.
وی با بیان اینکه بحث دوم بازی در این نمایش ورود به مرزهای جدید است؛ ادامه داد: شخصیت حاضر در این نمایش به خاطر پول، نقش های جدیدی ایفا می کند. نقش هایی از کولبری، مرده شوری، کافه من و ... در این بازه شرایط اجتماعی هویت و حرمت ها را تغییر می دهد.
این منتقد با بیان اینکه پسااستعمار و تغییر هویت بنا به شرایط اجتماعی یکی دیگر از موارد قابل توجه در «۶۵۷» است، گفت: پول در این اثر اصل ماجرا و سازنده روابط ماست. شخصیت به خاطر پول حاضر است در هر نقشی و جایگاه شغلی از کولبری تا کافه منی قرار بگیرد.
اسکندرزاده در پایان سخنانش با اشاره به اینکه نکته مهم نمایش تک افتادگی است، مطرح کرد: ما در نمایش «۶۵۷» شاهد ۲ مهاجرت هستیم. ابتدا مهاجرت شغلی از کولبری به نقش های دیگر و دیگری مهاجرت از خاک و سنت ها. تاثیر گسست بین دهه های اخیر با نسل دهه شصت در این اثر به خوبی روایت می شود. ما به سمت تنهاشدگی و اجتماع تک افتاده ها می رویم. ما همیشه به جامعه نیاز داریم اما با آن ارتباط نمی گیریم. امروزه بیشتر با اپلیکیشن های مجازی ارتباط داریم چون چشم ها دروغ می گویند و زبان نیز باعث سوتفاهم می شود. در اصل نکته مهم نمایش تک افتادگی است.شخصیت نمایش مجموعه ای از همذات پنداری و رنج های یک جامعه و ملت را نشان می دهد نه اینکه یک شخص که تنها از کولبری تا ماشین خوابی را سپری کرده باشد
فریال آذری دیگر منتقد حاضر در این نشست، گفت: «نمایش «۶۵۷» یکی از ترس های اگزیستانسیال ما یعنی مرگ را از ناخودآگاه به خودآگاه می آورد و درباره اش حرف می زند. مرگ به معنای ایستادن ضربان قلب است اما در اینجا مفاهیمی مثل خانواده، ارتباط و ... دچار مرگ شده اند. شخصیت نمایش در جاهایی دچار فرافکنی است. او ماشین خوابی را که به مثابه بی خانمانی است، بهترین اتفاق می داند و در اصل تمام رنج هایش را فرافکنی می کند.
این منتقد تئاتر با بیان اینکه بخشی از مرگ مفاهیم به دلیل پویایی جامعه اتفاق می افتد، اظهار کرد: تحولات اجتماعی در بسیاری از مواقع سخت اما لازم است. اگر ما اکنون از اتوبوس خوابی و ... حرف می زنیم در واقع این تحول حتی برای افراد بی خانمان هم شکل دیگری از خود را نشان می دهد و با توجه به شرایط اجتماع رنج ها هم تغییر کرده است.
وی با اشاره به دانش ابجد و عددشناسی گفت: در مورد اعداد فکر می کنم ابجد «۶۵۷» کلمه خنز را به ذهن متبادر می کند به معنای گوشت متعفن و لاشه حیوان مرده باشد که با شخصیت اصلی داستان به مثابه یک لاشه متعفن برخورد می شود. شخصیت نمایش مجموعه ای از همذات پنداری و رنج های یک جامعه و ملت را نشان می دهد نه اینکه یک شخص که تنها از کولبری تا ماشین خوابی را سپری کرده باشد. از نظر من او رنج ها را درک کرده و اکنون راوی آن ها است.
آذری با بیان اینکه هرچه جامعه مدرن تر می شود و مفاهیم زنانه پر رنگ تر می شود، مفهوم خانواده نیز دستخوش تغییرات و تحولاتی است که همیشه خوشایند نیست، تاکید کرد: به دلیل تغییرات جامعه نقش پدر در این داستان کم است و مادر نقش موثری دارد. مفهوم پدر با مفهوم پول یکی است و به همین دلیل ما ردپای مادر را در قصه ۳ برابر پررنگ تر از پدر می بینیم.
شهرام گیل آبادی کارگردان نمایش «۶۵۷» نیز با اشاره به اینکه نقد یک معرفی جامع از یک اثر خواهد بود، گفت: به نظر من اگر جامعه به سمت بیراهه های متنوع می رود به دلیل این است که نقدی وجود ندارد و بهتر است بگوییم، نقد در جامعه مرده است. جهان، جهان مدل است و در این روزها همه جای دنیا و هر نحله فکری مدلی را درون خودش نهفته دارد. جوامعی که به سمت شکل دادن مدل نمی روند، جوامع التقاطی هستند که به توسعه نمی رسند یا توسعه یافتگی آن ها به شدت به تاخیر می افتد.
وی توضیح داد: ما در حال تمرین یک مدل هستیم. این مدل ارتباط آیینی ملاک ها و معیارهایی دارد. در این مدل هر اتفاقی برای ما اصالت دارد چراکه چیز دیگری مدنظر ماست و در حال پژوهش و ثبت پژوهش های مان هستیم. در این نوع اجرا یازده ساحت از گفتگوی ظاهری تا دیالکتیک درونی وجود دارد.
این مدرس و کارگردان تئاتر در پایان سخنانش با بیان اینکه ای کاش گروه های هنری مستقل، فضای بیشتری برای اجرا در دسترس داشته باشند، گفت: سعی ما این است که در نمایش «۶۵۷» دائم به زبان مخاطب نزدیک شویم و قصه را سخت و پیچیده نکنیم. فضا را به سمت تفریح نبریم و درد عمومی جامعه را در اثر به سامان برسانیم. در هر حال مهم این است که در هر جایگاهی موثر عمل کنید.